سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پست الکترونیک درباره
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

98/1/29
2:10 ص

برای انداختن درختی باید صد ضربه تبر بزنید.

از این 100 ضربه، 99 ضربه اول کارش این است که شرایط را برای ضربه صدم آماده کند.

درخت در طول 99 ضربه سرجایش است. دلیل بیهودگی ضربات دلسردی نیست، نا امیدی نیست. 

هر تلاشی به همین صورت است. ضربه صدم بلاخره از راه میرسد و درخت را می اندازد.

    موفقیت صبر می خواهد ...


 


  

94/5/29
1:22 ص

  باور نمی کنم خدا به کسـی بگوید: " نه...! "

  خــدا فقط سه پاسخ دارد:

  1- باشه
  2- یه کم صبر کن
  3- پیشنـهاد بهتـری برایت دارم

 ///////////////////////////////////

 همیــشه در فشار زندگـی اندوهـگین مــشو... 
 شــاید خداست که در آغوشــش می فشاردت.

 برای تمام رنجهــایی که می بــری صبر کن!
"صبر اوج احترام به حکمت خداست"
 

  

94/5/13
2:25 ص

رنج نباید تو را غمگین کند،

این همان جایی است که اغلب مردم اشتباه می کنند...

رنج قرار است تو را هوشیار تر کند ، چون انسانها زمانی هوشیار تر می شوند که زخمی شوند،

رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند.

رنجت را تحمــل نکن، رنجت را درک کــن،

این فرصتی است براى بیداری، وقتی آگاه شوی بیـچارگی ات تمام می شود...

اگر که به جاى محبتی که به کسی کردی از أو بی مهری دیده ای،

مأیوس نشو،

چون برگشت آن محبت را از شخص دیگری،

در زمان دیگری،

در رابطه با موضوع دیگری"

 خواهی گرفت.


شک نکن!

این قانون کائنات است....


  

94/4/14
1:9 ع

پیرمردی با همسرش در فقر زیاد زندگی میکردند 

هنگام خواب ، همسـر پیـرمرد از او خواست تا شـانه ای برای او بخرد تا موهایش را سر و سامانی بدهد.
پیرمرد نگاهی حزن آمیز به همسرش کرد و گفت که نمیتوانم بخرم
حتی بند ساعتم پاره شده و در توانم نیست تا بند جدیدی برایش بگیرم.
پیرزن لبخندی زد و سکوت کرد...

پــیـرمرد فردای آن روز بعد از تمام شدن کارش به بازار رفت و ساعت خود را فروخت و شــانه ای برای همسـرش خرید...
وقتی به خانه بازگشت شانه در دست با تعجب دید که همسرش موهایش را کوتاه کرده است و بند ساعت نو برای او گرفته است .
مات و مبهوت اشک ریزان همدیگر را نگاه میکردند.
اشک هایشان برای این نیست که کارشان هدر رفته است برای این بود که همدیگر را به همان اندازه دوست داشتند و هرکدام به دنبال خشنودی دیگری بودند.


به یاد داشته باشیم:
اگر کسی را دوست داری یا شخصی تو را دوست داشته باشد باید برای خشنود کردن او سعی و تلاش زیادی انجام دهی..

عشــق و محـبت به حرف نیـست بایـد به آن عمــــل کرد...


 


  

94/3/11
2:8 ص

  خوب من ، هنر در فاصله هاست ؛

  زیاد نزدیک به هم می سوزیم،

  و زیاد دور از هم ، یـخ می زنیم .

  تو نباید آن کسی باشی که من می خواهم،

  و من نباید آن کسی باشم که تو می خواهی.

   کسی که تو از من می خواهی بسازی،

  یا کمبودهـایت هستند یا  آرزوهـایت.

  من باید بهترین خودم باشم برای تو.

  و تو باید بهترین خودت باشی برای من.

  خوبِ من ، هنر عشق در پیوند تفاوت هاست،

  و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها.

  زندگی ست دیگر...

  همیشه که همه رنگ‌هایش جور نیست؛

  همه سازهایش کوک نیست.

  باید یاد گرفت با هر سازش رقصید؛

  حتی با ناکوک ترین ناکوکش.

  اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن؛

  حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد؛

  به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند.

  به این سالها که به سرعت برق گذشتند؛

  به جوانی که رفت؛

  میانسالی که می رود.

  حواست باشد به کوتاهی زندگی،

  به زمستانی که رفت؛

  بهاری که دارد

  تمام می شود کم کم،

  آرام آرام.

  زندگی به همین آسانی می گذرد.

  ابرهای آسمان زندگی

  گاهی می بارد و گاهی هم صاف است

  میگذرد، هر جور که باشی


  

93/9/7
7:56 ع

خـــدا عظیم نیست او عظــمت اسـت. خــدا مهربان نیست او مهربانـــی اسـت.

خدا عاشق نیست, او عشق است. و این عظمت و مهربانی توسط ما فرصت حضور میابد.

وقتی دست ناتوانی را می گیریم و یا با عشقی خالـصانه به حرف های انسانـی در مانده

گوش می سـپاریم یا گره از کار کســـی می گشاییــم, پـروردگــار مجال حضـــــور بر زمین

یافتــه است.                                              جهان در انتــظار ظـــهور هــمه ی ماست

کــار  خـــدا  خـــلق  انســــان  بود و  رســــالت  انســــان  تجــلی  خـــــداوند  بر  زمــین,

انسان نردبانی است که از طریق آن خداوند از فراز آسمان بر زمین گام می نهد.

و ما عظیم تر از آنـی هستیـم که می اندیشیم.


  

93/4/31
7:3 ع

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند، یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر به خوشگذرانی پرداختند، اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او تو ضیح دهند.

آن ها به استاد گفتند:«ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم، مدت زمانی طولانی صرف شد تا تاکسی پیدا کنیم و از او کمک بگیریم. به همین دلیل دوشنبه دیروقت به خانه رسیدیم.»

استاد فکری کرد و پذیرفت که آن ها روز بعد امتحان بدهند.

چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آن ها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هریک ورقه امتحانی داد و از ایشان خواست که شروع کنند.

آنها به اولین مسئله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سؤال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند، سپس ورقه را برگرداندند تا به سؤالی که 95 نمره داشت پاسخ بدهند.

سؤال این بود: کدام لاستیک پنجر شده بود؟


صداقت تنها امتحانی است که در آن نمی توان تقلب کرد.


  

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ